بسیجی هوشمند باید بیش از هرچیز به این مطلب بیاندیشد که امروز صحنه نبرد از میدان نبرد نظامی به عرصه فرهنگی انتقال یافته است. بسیجی باید متوجه باشد که نوک پیکان دشمن امروز متوجه عرصه فرهنگی است و اگر موفقیتی هر چند کم در این عرصه بدست آورد، برای او بزرگترین پیروزی خواهد بود. بنابراین نخستین وظیفه بسیجی در این عصر کسب آگاهی از اهمیت نبرد فرهنگی و درک موقعیت خطیر فرهنگ بسیجی است و توجه به اینکه دشمن تمام تلاشش را برای نابودی این فرهنگ به کار گرفته است.
مقابله با تهاجم فرهنگی تفکر بسیجی چه نقشی را باید در آینده انقلاب ایفا کند؟ پس از درک درست خطر فرهنگی و شناخت دشمنان و نقشههای آنها، تشخیص وظیفه مشکل نیست. بسیجی باید در عرصه فرهنگی خود را تقویت کند و فعالیتهای فرهنگی را هدف اصلی خویش قرار دهد. منظور از فعالیت فرهنگی و رشد فرهنگی در تفکر بسیجی روشن است، هرچند با القائات غربزدهها فرهنگ نیز دارای معانی متضاد شده اما در تفکر بسیجی فعالیت فرهنگی و رشد فرهنگی به معنای شناخت بهتر اسلام و پاسداری از ارزشهای دینی است، دینی که بسیجیان جان خویش را نثار آن میکنند و انقلاب نیز به رهبری امام با تکیه بر اسلام و ارزشهای آن به پیروزی رسید.
تلاش غربزدهها برای بکارگیری فرهنگ در مفاهیم متضاد، فضا را چنان آلوده کرده که حتی مسأله برای دولتمردان نیز مشتبه شده و آنان نیز کار فرهنگی را تنها در ورزش و موسیقی میبینند و بودجهای هم که برای کارهای فرهنگی پیشبینی میشود فقط در اینگونه کارها هزینه میشود، البته این به معنای مخالفت با ورزش و هنر نیست امّا ارزشها و اولویّتها را باید رعایت کرد، در حالیکه جوانان عزیز کم کم از مایههای اصلی فرهنگ انقلاب تهی میشوند، معنویّات به فراموشی سپرده میشود و روحیّه بسیجی از بین میرود، جایی برای صحبت از نقش دیوان و ایوان نیست، خانه از پای بست دارد ویران میشود خواجه در فکر نقش ایوان است.
حرکت فرهنگی غربگرا که در کشور بوجود آمده و عدهای آن را رهبری میکنند، بنیادی برای دین، انقلاب و بسیج باقی نمیگذارد. وقتی بسیج مفهوم پیدا میکند که عدهای معتقد باشند، دینی هست و این دین دارای حقایقی اصیل و ثابت و ارزشهایی معتبر است و همچنین پایههای این دین قابل شناخت و دفاع است. امّا اگر تلاشهای عدهای غربزده باعث تزلزل و انحراف در این اعتقادات شود و محیط نورانی جامعه را ابرهای تیره و تار برآمده از فضای مغربزمین تاریک کنند تا جلوی خورشید دین گرفته شود، در این صورت بسیجی نیز مفهومی نخواهد داشت. این جریان وابسته برای رسیدن به اهدافشان اظهار داشتند که دین قابل شناختن واقعی نیست چون واقعیّت ثابتی ندارد و تا بینهایت قابل تغییر است بنابراین نمیتوان گفت که این شناخت از دین درست است و آن نادرست! بسیجی به شناخت امام از دین اطمینان دارد و شناخت فقها را از دین به عنوان دینشناسان میپذیرد اما برای اینکه این اطمینان را از بسیجی سلب کنند، میگویند: تمام علوم با هم در ارتباطند کسی که شیمی نداند، ریاضی، فیزیک و سایر علوم را نیز نمیداند و کسی که این علوم مرتبط به هم را نداند، حق ندارد بگوید دین شناس است، پس امام و سایر فقها را نمیتوان اسلامشناس و دینشناس دانست زیرا مجموعه معرفت بشری یک شکل هندسی دارد که اگر یک ضلع آن برداشته شود، شکل خود را از دست میدهد. از نظر آنها کسی حق دارد خود را دینشناس بنامد که همه علوم را بشناسد و چنین شخصی در عالمْ وجود ندارد و نخواهد داشت، پس معرفت دینی نسبی است و معیار برای هر کس فهم خودش از معارف میباشد؛ اگر کسی خدا را یکی بداند دین او همان است و اگر دیگری دو خدا را باور داشت، دین او نیز همان باورش میباشد چون دین نسبی است و معیاری برای سنجش وجود ندارد. و علاوه بر آن، شناختی که از دین وجود دارد شناخت بشری است و شناخت بشری قابل خطا است.
بنابراین شناختهای متفاوتی از اسلام عرضه میشود و این شناختها بین صفر تا بینهایت خواهد بود، هر روز دین اسلام ماهیت متفاوتی پیدا میکند چون معیار ثابتی برای سنجش وجود ندارد. شبهه دیگر که جریان وابسته به غرب مطرح کردند این بود که یقین دست یافتنی نیست و به هیچ چیز نمیتوان یقین پیدا کرد و هر کس ادّعای یقین کند از جهلش است و گرنه روشنفکر امروزی بالاتر از این است که ادّعای یقین کند. آخوندهای دهاتی و متحجر و اقشار بی سواد ادعای یقین میکنند اما کسی که تحصیل کرده دانشگاه است ادّعای یقین نمیکند! در آیات قرآن آمده: وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون(1) پرهیزگاران به آخرت یقین دارند، اما از نظر جریان خود باخته در برابر فرهنگ غرب، یقین خیالی بیش نیست و هیچ چیز یقینی در عالم وجود ندارد. در آیه دیگر آمده: وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِین(2) در زمین، نشانههایی برای یقینکنندگان است، اما از دیدگاه آنها امروز عصر شکّ است و مد امروز این است که انسان شکّاک باشد و گرنه روشنفکر نیست.
اگر در جامعهای شک نشانه روشنفکری باشد، آیا دیگر بسیجی سیزده سالهای پیدا میشود که نارنجک به کمرش ببندد و زیر تانک برود؟ آیا با شکّ، صنعتگر و کشاورز کارش را رها میکند تا به جبهه برود و حتی حقوقی را که به او میدهند به جبهه کمک کند؟ کسی که نمیداند آیا خدایی هست، پیامبری فرستاده، دین اسلام حقیت دارد و آیا آخرتی برپا میشود؟ آیا با این همه شک و تردید کسی حاضر به جانبازی خواهد شد؟ عدهای در نوشتهها و سخنرانیهایشان در تمام ارزشهای ثابت دینی، شبههپراکنی میکنند، و در اموری همچون: وجود خداوند، آمدن پیامبر(صلى الله علیه وآله)، عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیه السلام)، برپایی قیامت و سایر ارزشهای اصیل اسلامی تردید ایجاد میکنند. و با شبهه در این مبانی، بسیج و تفکر بسیجی که بر اساس اندیشه اصیل اسلامی شکل گرفته است، جایگاهی نخواهد داشت. 1. بقره(2)، 4. 2. ذاریات(51)، 20. درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) و وحی گفتند: عربی هزار و چهارصد سال پیش یک چیزهایی به ذهنش رسید و با توجّه به آنها ادعای پیامبری کرد، در این عصر هم چیزهایی به ذهن کسانی میرسد که همان الهام است و این عصر پیامبر دیگری میطلبد.
درباره قیامت نیز در یک تعبیر گفتند: آخرت همین دنیا است، و در تعبیر دیگری گفتند: سودطلبی عبارت از دنیا و ارزشطلبی عبارت از آخرت است! اگر آخرت همان ارزش بود دیگر به انبیا اتهام دیوانگی نمیزدند. وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ * أفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ(1) «و کسانى که کفر ورزیدند گفتند آیا مردى را به شما نشان دهیم که شما را خبر میدهد که چون کاملا متلاشى شدید [باز] قطعا در آفرینشى جدید خواهید بود.آیا [این مرد] بر خدا دروغ بسته یا جنونى در اوست». و حتّی انبیا را که به مرگ تهدید میکردند به این دلیل بود که آنها میفرمودند: انسان پس از مرگ زنده میشود و مورد بازخواست الهی قرار میگیرد. شبههها و تردیدهایی که از سوی دلباختگان فرهنگ غرب القا میشود همه سوغات غرب است که بعد از رنسانس در اروپا مطرح شد و مورد بررسی و نقد اندیشمندان غربی نیز واقع شد، اما 1. سبأ(34)، 7، 8. روشنفکران جدید این شبههها را از زیر خاک درآورده و به عنوان ارمغانی برای نسل جوان عرضه میکنند. شبهههایی همچون؛ تأویل متون دینی، نسبی بودن معرفت، سمبولیک بودن مفاهیم دینی، اسطوره بودن مفاهیم دینی، اساطیری بودن زبان دین، از جمله شبهههایی است که حدود سیصد چهارصد سال است که در اروپا مطرح شده و مورد نقد نیز قرار گرفته است، اما روشنفکران کشور از نو آنها را طرح میکنند و اظهار میدارند که زبان دین، زبان سمبولیک و اساطیری است و هر کس هر چه از دین فهمید دین او همان است چون معیار ثابتی برای شناخت دین وجود ندارد! البته باید این مطالب در جای خود مورد بحث قرارگیرد و بر بسیجی لازم است تا آنها را بفهمد و همچنین از نقشههایی که برای از بین باورهای دینی و تفکر بسیجی طراحی میشود اطلاع داشته باشد.
در تحلیلهای روشنفکران غربی حتی نظام ولایت فقیه نیز حکومت فاشیستی تلقی میگردد برای اینکه حکومت دو قسم است: لیبرالیسم و فاشیسم، لیبرالیسم را که خود روحانیون و اندیشمندان دینی ردّ میکنند پس حکومت ولایت فقیه حکومتی فاشیستی و ضد دموکراسی است! حکومتی که منافع یک گروه اقلّیتی را تأمین میکند و در جهت سلطه بر مردم است. همانگونه که رهبر معظّم انقلاب اشاره فرمودند: عدهای تمام مقدّسات و ارزشهای انقلاب را زیر سؤال میبرند: از کجا امام درست میگفت! و از کجا آن کسانی که انقلاب کردند، درست فهمیدند! آیا اصلاً براندازی رژیم پهلوی کار درستی بود؟! آیا جنگ کاری عاقلانه و منطقی بود؟! به چه دلیل این شکل حکومت صحیح است؟! عدهای نهضت اسلامی مشروطیّت را به یک حرکت سیاسی غرب طلبانه تبدیل کردند، پیروان همان اندیشه و سرسپردگان همان فرهنگ، امروز میخواهند از راه نفوذ دادن فرهنگ غربی در جامعه اسلامی به خصوص در دانشگاهها، انقلاب را استحاله فرهنگی کنند و سپس با کمک اربابان خود این انقلاب را از بین ببرند. بنابراین وظیفه بسیجیان با توجه به توطئهها و تلاشهای جریان روشنفکری وابسته به غرب در جهت از بین بردن باورهای دینی و ارزشهای انقلابی و نیز تفکر بسیجی بسیار روشن است.